نوروزمیراث نخستین امپراتوری دهقان برزمین است قسمت-(5)-ر
حسن پیمان حسن پیمان


 

 

دو-میلۀ نهالشانی:-هرچندازمیله های نوروزی که حرف بمیان میاید ؛ مطالعۀ ان به یک دیدگاه ظاهری چنین به نظرمیرسد که این همه این میله ها شاید بار یک معانی را حمل وافاده نمایند وازلحاظ محتوا  واهداف با وجود پیوندهای نزدیک با همدیگر مانند"ملۀ دهقان ،میلۀ نهالشانی،میلۀ نوروزی،میلۀ گل سرخ وارغوان"؛تفکیک وتمائیز ان دشوار به نظرمیرسدودرنخستین نظرگاه ها این مقوله ها شاید یکی ویکسان وحاوی یک محتوا واهداف واحد ومشترک را برساند؛اما چنین نبوده برخی تفاوتها نیزبه ملاحظه میرسد.ازانرو بخاطر روشن شدن بیشترنقاط متفاوت دراهداف ودرنوع ماهیت ومعانی و درشیوۀبکار برد انهابمقاصدمختلف میتوان بحثها ومکثهای جداگانه پیرامون هرکدام این مقوله ها انجام داد که مجموعأ جزو موئلفه های جدا گانۀ مکمل رسم رواجهای عنعنوی-میراثی تأریخی نوروزی میباشند که؛به سلسلۀ بحثهای پیشین دراین جا روی میلۀ نهالشانی مکث میگردد.که این میله نیز مانند میلۀ دهقان باعصروزمان جدائی مالداری یا دامداری ازبخش وسیع وگسترده ای زراعت وکشاورزی درجامعۀ بدوی اغازمیگرددکه؛بیشترارزش واهمیت اقتصادی وتولیدی،سرسبزی وبقای حیات ومحیط زیست را دربرمیگیرد.سلسلتأ و پیوسته سالبسال به مرورزمان به ان رونق داده شده است.درفن کشاورزی،نباتات وجنگلات برای هرفرد جامعه که درروی این سرزمین زندگی میکندوامرار حیات مینماید وازاین فضا؛اب وهوا ونعمات مادی ان مستفید میگردد؛بقاء وادامۀ حیات مینماید وبه محیط زیست خود ارتباط دارد؛حتمیست که باید افزون برپلانها وپروگرامهای روتین ومعمول جداگانه که درعرصه های گوناگون کشاورزی وباغداری خوددارد؛باید بطورمنظم وپلان شده حد اقل هرسال دربهار(دو اصله) نهال ازهر نوعی که باشد(مثمریا غیر مثمر)دراین روز میلۀ عنعنوی ومیراث نیاکانی برزمین  به فاصله های معین نظربه تنوع اشجار؛ خردی وبزرگی ان که بالای یک دیگرسایه نه افگند غرس نماید.والا رسیدن؛سرسبز وبرکمال شدنش تااخیر حیات ازان مواظبت نموده طبق یک تقسیم اوقات منظم نظربه نبات غرس شده؛اب وهوای محیطی وشرائیط نموی انرا تحت مراقبت خود قرارا داده؛ازاب و هوا،رطوبت وازنرمسازی خاک بیخ واطراف ساقه با استعمال واستفاده ازمواد غذائی از انواع (کودهای کیمیاوی نظربه تنوع اشجارونبات ومقداری که ضرورت داردبه معیارهای علمی که کمی ویازیادی ان باعث سوخت وخشکیدن ان نگردد ودرصورت نبود کودهای کیمیاوی ؛ازکودهای معمول وطنی یا پاروی حیوانی وحفاظت ازحملۀ افات وامراض گونگون نباتی بااستعمال ادوی جات مختلفه به مقدارهاودوزهای مختلف نظربه نوع نبات ونوع افات وامراض به معیارهای تعین شدۀ علمی که سبسب سوخت ومسموم شدن نبات نگردد ویابی تأثیرنماند؛و ازشاخه بری های بموقع درایام دارمنسی وحالت استراحت نبات که برخی درفصل فائیزی وبرخی درایام قبل ازبیداری وفصل بهار دراوخرماه جدی ودراغاذ ماه حوت)انجام یابدکه تا ضرری متوجه اشجار ازنقطۀ نظر(اب چکان) یعنی شیره ومواد غذائی که حیثیت خون دررگها وهجرات نباتی را داردازوجودنبات به قطرات بیرون نگردد وضائیع نشود و سبب خشکیدن نبات نگردد ؛وغیره ضروریات پرورش ونگهداری انها به معیارهای تعین شدۀ علمی بطورجدی تحت کنترول قرارگرفته وازانها درست ودلسوزانه مواظبت نماید.وبه سرسبزی محیط ومنطقۀ خود بافزاید.وبه همین منوال؛هرگاه کسی که یک درخت ویا یک نهال را چه سهوأ یا روی ضرورت قطع نماید؛مجبور ومکلف است بایدعاجل بجای ان حداقل(دواصله)نهالراوظیفتأ دروقت معین ان درفصل بهار ویا درایام استراحت ودارمنسی نبات غرس نماید؛تا به اثرقتل بیرحمانه اشجار؛محیط زیست که به یک معضلۀ بزرگ جهانی مبدل گردیده است اسیب نرسد وسیستم ان برهم نخورد.نوروز که اغاذ فصل بهار وایام کشت وکاراست؛که دراین فصل جنبش وبیداری،زائیش وپیدائیش درطبیعت،حرکت ونو اوری است؛غرس نهال وزرع سائیر نباتات،غلجات؛دانه باب،حبوبات وسبزیجات وغیره که یکی ازکهن ترین عنعنه ورسم ورواجهای دیرینۀ مردماست که همه ساله تلاش میورزند تا درباغ وزمین ودرپیشروی خانه ها،دکاکین وجاده های مقابل منازل وخیابانهای خودرا باغرس نهال وگلهای رنگارنگ سرسبز ومزین نمایند؛ازسبزیجات ان استفاده وازعطرگلهای رنگارنگ دل اویز ان واز طراوت وشادابی سبزه های قشنگ ومناظرزیبای ان لذت ببرند.سرسبزی وحفظ محیط زیست که بهترین وممدترین وسیلۀ بقای حیات است؛هرگاه این همه جنگلات درختان واشجار وسرسبزیها درجهان ودرطبیعت ومحیط زیست انسان موجودنباشد ویا به شکلی ازاشکال وبه نحوی ازانها اسیب ببیند؛تعادل بین گازات وعناصر مفیده حیاتی وممد حیات مانند(اوکسیجن) کاملأبرهم میخورد.واگراوکسیجن این عمده ترین ومهمترین عنصر حیات بخش که برای همه عالم ذیروح پنداشته میشود ومنبع عمدۀ ان درطبیعت نباتات است؛که ازطرف شب(کاربن دای اوکسایدوازطرف روز اوکسیجن درمقابل شعاع افتاب درموجودیت عملیۀ"فوتو سنتسیز)تولیدمیگردد؛هرگاه تولیداین عنصرحیاتی متوقف واین سیستم وپروسۀ تشکیل حیات اسیب پذیرگردد؛انگارمطلقأ حیات وممات درهمه طبیعت،اب وهوا ورطوبت،برف وباران وسیستم های منظم گرمی وسردی وبرودت بکلی بی نظم گردیده وبویژه همه ذیروح وزنده جان تلف میگردند.ودرافغانستان زمامداران قبایلی وقبیله سالاری مرکزی بادانش وفرهنگ نازل قبیلوی وعشیروی خود بااین قانونمندیهای طبیعت وبامحیط زیست ان کاملأ بیگانه اند.ووقوع این مصیبتهارا حواله به تقدیر میکنند.ونقش علم ودانش وانسان رادراین روند بکلی بی تأثیروبی نقش وبی اثر میپندارند.وازان رو زراعت ودرمجموع این سکتور درنزد انان ازاهمیت چندانی برخوردارنیست.درتخصیصها ودربودجه وپلانسازی وهزینه های مالی درعرصه های گونگون ووسیع این سکتورمهم اقتصادی وتولیدی همیشه تنگ نظرانه بی ارزش وناچیز برخورد گردیده است.وبه اصطلاح"کلک ششم!؟"انها شمرده شده است.وافزون بران دربسا موارد افراد واشخاص غیر مسلکی وغیرفنی نیز بیشتربجای معیارهای شائیستگی ازدیدگاه های اتنیکی ونژادی وسیاسی درمقام کلیدی ان گماشته میشوند.وهمچنان این یگانه سکتور تولید وتعین کننده وتأمین کنندۀ بخش بزرگ اقتصادی درکتگوریها وردیفبندیها درقطار سائیرسکتورها به درجات پائین ونازل ردیف بندی گردیده وبا بی علاقگی برخورد گردیده ومیگردد.واما درامدو عاید ناخالص ملی داخلی ازاین سکتورومدارک ان توسط وزارتهای پلان ومالیه وزراعت واحصا ئیۀ مرکزی بیشتراز(71 درصد)درسالنامه های احصائیوی انعکاس داده میشد وبه تناسب ارزش اقتصادی وتولیدی این سکتور؛کمتربودجه وتخصیص وتوجه صورت میگیرد!-ازاینرو زراعت مالداری وسکتورهای تولیدی وابسته به ان ازلحاظ ارزشهای پراهمیت اقتصادی حیاتی ان؛عمده وتعین کننده بوده ودرتجارت کالائی وبازرگانی ودر درامد اسعار خارجی وبقای زندگی برای انسان وهرزنده جان دیگر مقام وجایگاه بلندداشته وازاهمیت بسزای برخوردار است..وافزون بران به همان تناسبیکه بیش ازهفتاد ویک درصد عوایدناخالص ملی داخلی سالانه ازمدارک مختلف این سکتور عظیم اقتصادی ووسیع الارتباط بااکثریت قاطع شاخه های تولیدی وصنعتی درکشوردارد وازاین سکتور متصوراست؛با همین میزان یعنی بیشتراز(71)درصد ضرورت مایحتاج انسانها وحیوانات ازقبیل تنوع موادغذائی باعث رنگینی سفره ها،نوشیدنیها وپوشیدنیها،فرشها وفرنیچرها وبه انواع قالین وگلیم وپشم وابریشم وسند وپخته وپوست وپسته وروغن وصابون،ادویه جات طبی،پرورش وتأمین موئلفه های صحی،موادسوخت وذغال ومواد ساختمانی بمقاصد مختلف وغیر وغیره ضروریات حیاتی را تأمین وبنیادها ونهادهای  عرصه های گونگون اقتصاد کشور را نیز تقویت وتحکیم میبخشد.و این سکتوربزرگترین بخش جلب جزب نیروی انسان وکار بوده وبیشتراز(80)درصد قوای فعال بشری ودهقان ودامدار وباغداروکارگران کشاورزی را بخود مصروف میسازد.ودرکشورهای پیشرفته هیچ جای قابل استفاده به زراعت را بیکاره وبی کشت وبی غرس نمیگذارند.باید تحت کشت وبهره برداری قرار گیرد وبه اشکال گوناگون اززمین وحیوان ان بهرکشی نموده؛مناطق ومحلات خودرا سرسبز وشگوفان نموده درتقویۀ بنیۀ اقتصادی ودرحفظ محیط زیست خود نهایت ارزش قائیل هستند.و  احدی حق کندن وشکستاندن وبی جا نمودن اشجار؛ گل وسبزه وچمن ویاهرگونه اسیب رساندن را ندارند وحتا یک برگ ویک شاخچه را ازدرخت بدون اجازه ادارات حفاظۀ نباتات وقرانطین نباتی نمیتوانند اسیب برسانندوبیجای سازند؛خلاف قانون حفاظۀ نباتات وقرانطین نباتی است.وجدأ باجرائیم گذاف نقدی وجنسی وحتا باحبسهای معین قانونی مجازات میگردند.درحالیکه درکشورزمین سوخته؛زراعت وباغ و چمن سوختۀ ما قتل بیرحمانۀ انسان نزد جنگ افروزان وجنگ سالاران و وابسته به پاکستان به اصطلاح به مثابۀ یک (توت) ویک(خس)هم ارزش ندارد؛چه رسد به قتل عامها وبه قتل بیرحمانه وظالمانه وخائنانۀ جنگلات واشجار،باغها وتاکستانها وبویژه  تخریب علفپرها وغصب غیرقانونی این ثروتهای ملی که به ملیونها هکتار ان به شمول نباتا ت طبی وصادراتی ازریشه کن نمودن هنگ(انغوزه)و(شیرین بویه)وغیره گرفته تا جنگلات پسته وجگلات سرسبز تولیدی واقتصادی تجارتی با عالیترین جنس ونوع چوب صادراتی برای ساختمانیها درتهیه وصدوران به قسم چهارتراشها بصورت غیرفنی وغیرمسلکی وکاملأ بیرحمانه وغیر دلسوزانه قطع وازقلل شامخ کوه ها ودره ها وتپه ها پائین لول داده میشوند ودرمسیریکه ازبالا تاپائین این چوبها لول میخورند ده ها نهال ودرختان نونهال ونوبالغ خرد وبزرگ را پایمال نموده میشکنانند واسیب میرسانند.وبویژه درمناطق جنوبی،پکتیا وکنرها به این ترتیب در دریا انداخته میشود ودرپائین دریا ان طرف مرزپاکستان جمع اوری وبه قاچاقبران دست به دست میگردد وبدین شیوۀ خائینانه ثروت ملی؛ برضد منافع ملی بکام مافیای زر اندوز وحشی وبیرحم وقاچاقچیان مافیای افغانی-پاکستانی درریشه کن کردن انها مانند سائیر تولیدات روی زمین وزیر زمین ومعادن پرارزش وثروتهای سرشار نهفتۀ ملی درکشور درامر نابود کردن انها به همدستی مستقیم این پاکستانیهای( ناپاک!؟) ودزد وقاچاقبر یکجا کمربسته اند که؛انسان،حیوان ونبات ودارائی وهمه هست وبود این سرزمین باستانی وغنامند مارا بکام مرگ ونیستی ونابودی بسپارند.!!!واما تمامی جهان بوضاحت دیدند که با کشته شدن24 سرباز نظامی پاکستانی توسط طیارات بی خلبان وبی پیلوت ناتو وامریکا وکشته شدن بن لادن رهبرگروه تروریستی القاعده؛پاکستان چگونه تمامی این دوستی به اصطلاح دیرینه وکمکهای امریکا را نادیده میگیرد؛چون دوستی پاکستان باامریکائیها ازابتدا تا انتها برپایۀ دروغ ومغرضانه استواربود وصرف برای استفاده جوئی واستعمال امریکا بود.درعمل دیدیم که فورأ برضد امریکا وناتو قرار گرفت وبه تعقیب ان اخطارهای متواترداد و قرار خبرگزاریها ورسانه های جمعی وزیر دفاع انکشور هرگونه اماده باشرا دربرابر هرگونه مداخله رسمأ اعلام نمودوگفت که ؛پاکستان درمقابل هرنوع حملات وتجاوز مقابلۀ بالمثل وپاسخهای قاطع ولازم خواهدداد؛ دوستی دروغین پاکستنان درعمل ثابت شدبا پناه دادن به بن لادن والقاعده وطالب نه تنها دوست امریکا ومتحدین ضد تروریسم نبوده بلکه با تعقیب سیاستهای شیطانی انگلیسی چندین جانبه درائتلاف با ضد تروریسم نه بلکه باتروریسم وحمایه ازتروریسم وبهترین پناه گاه به تروریسم وتربیۀ تروریسم بوده است.یعنی سوال اساسی دراینجاست که خون 24 سرباز پاکستانی انقدر رنگین وباارزش بوده که بکلی سیاست جهانیرا تغیرمیدهد.واما درافغانستان که عامل قتل وکشتار وخونریزی ملیونها انسان حیوان ونبات درطی کم وبیش چهارد هه است نزد پاکستان وحامیان ارزش به اصطلاح یک توت ویک خس را هم ندارد ورنگ این خونهای بی بایان رقیق کمرنگ وبی ارزش است.ا- وهنوز به ان بسنده نگردیده است که؛مطابق پلانهای عمق استراتیژیک پاکستان و-ای-اس-ای- خون اشام وجنایت پیشۀ ان با سپردن دوبارۀ سرنوشت این مملکت ماتم زده وبه خون نشسته به دست طالبان جانی این قاتلین اصلی مردم ونابودی کشورما ودشمنان سوگند خوردۀ خلق بیگناه مردم افغانستان؛به اتش سوزان تنورنفاق ملی وخونریزیهای مجددوخصومت بی پایان ملی دوباره هیزم می اندازند ومردم مظلوم وکشورزمین سوخته،خسته وبیمار ومعیوب وعلیل مارا برای همیش به ماتم ومصیبت وخون میخواهند دوباره بنشانند وبا براه اندازی پروژۀ فاشیستی(یک قوم سازی افغانستا)ازطریق توزیع(تذکره یا شناسنامۀ الکترونیکی) که رژیم فاسد-فاشیستی روی دست گرفته است ومصصم است که باید تمامی اقوام ازهوئیت اصلی ملی قومی ونژادی وزبانی خود بگذرند(افغان یاپشتون شوند)ودران صرف مقولۀ(افغان یعنی پشتون)ثبت نمایند؛که رسمأ ومستقیمآ مسئلۀ تجزیۀ افغانستان را اعلام نمودند. نه مجلس،نه مدعیان حقوق بشر ونه هیچ مرجع دیگری نیست که برعلیه این اندیشه واهداف شوم فاشیستی صدای اعتراض خودرا بلند نمایند وازحق مسلم ومشروع طبیعی بیشتراز(60 درصد) نفوس کشور ازملیتهای تحت استبداد دفاع نمایندکه؛سرانجام این قلدوریها وخودسریها ونفوذ بیش ازحد گلبدینیها وطالبان پاکستانیها درادارۀ فاسد-فاشیستی وبی نقش سازی مردم درتعین سرنوشت وادامۀ استبداد طراز فاشیستی قبیلوی وبه حاشیه راندن ازحاکمیت مرکزی ونارضائیتهای که درحال اوج گیری است؛شاید طغیانها وطوفانهای هستی سوز دیگری درپی داشته باشد واین به یک انگیزۀ واقعی جنبش رستخیز ملی توده های ملیونی به جان رسیده مبدل خواهد گردید ومیهن را ازلوث خائینین پاک خواهد ساخت.زیرا قانون اضداد ومبارزۀ ضدین وتکامل جامعه ونیروی خلاق ولا یزال توده های ملیونی وجبرزمان بالاتر ازهرقانون یکه تازیها وخودسریهای مشتی منفعت جو وشرر اندازبحران افرین است.زیرا بخش اعظم نفوس کشورغیرپشتون ویا افغان هستند وحاضرنخواهندبود دراین نوع نفوس شماری یک قوم سازی سهم ومشارکت نمایند وثبت هوئیت تقلبی کنند وهوئیت ملی غیر افغان وغیر پشتون خودرا به پشتون ویا افغان تبدیل نمایندکه یک گناه بزرگ ونابخشودنی است.زیرا بحرا ن افرین بوده وتجزیۀ حتمی افغانستانرا درپی دراد.ا-

بروی این حقائیق تکذیب ناپذیر ودلائیل روشن؛اسیب پذیریهای پی درپی انسانی وحیوانی ونباتی واقتصادی وتولیدی وبرهم زدن سیستم حیاتی محیط زیست؛باصدای رسا بایدفریاد واذعان نمود که: ای!جنایت کاران جنگی وقاتلان بیرحم ؛ازقتل انسان وحیوان ونبات دست بکشید.کافی خون ریختید؛این سرزمین بی دفاع رابه قبرستان مبدل نمودید...ااا.وقطع غیرمسئولانۀ یک نهال ویک درخت درحقیقت امر حکم قتل یک انسان رادارد وبه مانند یک انسان درطی چندین سال زحمات وپرورش حفاظت ونگهداری ان ازهر گونه افات وامراض وبا تحمل بسا دشواریها بمانند یک طفل ازایام شیرخورگی الا بلوغیت وبه ثمررسیدن وبرکمال شدن ان بمواضبت وحفاظت وکنترول دلسوزانه ضرورت دارد.ونزد اهل فن وتخصص؛درخت ونبات درمجموع مثل یک انسان وحیوان زنده وذیروح بوده به غذا وبه اب وهوا ورشد ونمو اشد ضرورت دارد ودارای ارزشهای حیاتی واقتصادی وتولیدی بوده ازاهمیت بیشتری وفوقالعاده برخوردار است.قتل یک درخت وتخریب وویرانی یک پارچه علفچر وغصب غیرقانونی ؛تخریب وخرابی واسیب رسانی یک پارچه زمین زراعتی؛به اندازۀ رنج اورواسف انگیزوجرم است وبمانند انست که؛گردن یک اهل فن ومتخصص وعالم این رشتۀ باارزش اقتصادی وتولیدی را بریده باشند.نهال واشجارازهرنوعی که باشد؛مثمر ویا غیرمثمر نباید اسیب ببیند.زیرا پرورش وبزرگ سازی ونگهداری وبه ثمر مطلوب ودلخواه رساندن ان برخلاف تصورات ودیدگاه های فاقد دانش وبی بهره ازعلم این مسلک؛این ارمان وزحمات بدون اتکاومبنا واساسات علمی بسر نمیرسد.بگونۀ مثال:بسا علوم مختلف که عمده ترین ان؛ مانند علوم نباتی،بیولوژی،انتومالوژی،پتالوژی،ذوالوژی،اگرانومی،خاک شناسی،باتونی،نیمتولوژی،اناتومی،ویرولوژی بکتریالوژی،وفنجای شناسی،سایل فزیک وسایل کمستری وده ها علوم نبات شناسی وحیوان شناسی پرورش وتغذیۀ ان وبه ده ها علوم دیگرارتباط وبستگی دراد.وبه ده ها نوع پستیسایدها،حشره کشها وامراض وافات کشها،نیمتوسایدها وبه انواع ویدی سایدها وادویجات گوناگون ضد گیاهان هرزه وطفیلی وده هانوع فنجیسایدها وضدامراض بکتیریائی وویروسی وفنگسها وهارمونهای رشدمیوجات تجارتی وبه انواع مختلف پیوندها ووسایل علمی وبه سائیر رهنمائیهای علمی وفنی دیگری اشدضرورت دارند.که برخلاف دیدگاه های غیرعلمی وغیر فنی وغیرمسلکی وبی بهره ازاین علوم؛نباتات مطلوب ومورد نظر هیچگاه به خودی خود برکمال گردیده وبه ثمرنمی نشینند،وقرارشنیدگیها مسلک ارزشمند زراعت وکشاورزی در نزد برخی بی خردان "کارخرکاری"!؟"پنداشته شده به دید حقارت مینگرند وبی ارزش میشمارند .درحالیکه بدون درنظرداشت ورهبرد واستفاده ازدهها علوم وتحقیقات علمی ریسرچها ی لاراتواری وزحمات شباروزی؛جنس بهترواصلاح شده مورد نظربدست نمی اید.واما درنزد کسیکه بی احساس وبی عاطفه وجاهل باشند وبویژه که به انسان وبه قتل عام ان ارزش قائیل نباشند؛ایا به قتل درخت وتخریب زمینهای زراعتی وعلفچرها وجنگلات ارزش قائیل میگردند؟؟؟،هرگز نه!!!.که سالانه درروزمیلۀ نهالشانی به ملیونها نهال ازاشجارمختلف مثمروغیرمثمر درشهرها وولایات الا سطح ولسوالیها وقریه جات به این منظور ازطرف وزارت زراعت وشهرداریها بخاطرسرسبزی وشادابی درپارکها،سرکها وجاده ها وخیابانها،اطراف وپیرامون محل ومحیط زیست وخانه های شهروندان ازقوریه جات ذخیروی به مردم طوررایگان بایک سبسایدی بزرگ توزیع وغرس میگردد؛ودرختان مثمروپیوندی نیز به قیمتهای خیلیها نازل بمقایسۀ فامهای شخصی عرضه میگردد که؛بادریغ واسف فراوان بعد ازنخستین روز نهالشانی وانهم نمائیشی درهمان روز به ان اب وکود داده میشود واولین واخرین مواد غذائی کود کیمیاوی واب این نهال مظلوم و(زنده بگور!)همین یک ابیاری نخستین انست وبس!که سرانجام پژمرده شده وخشک میگردد که طالب قسی القلب هم درحق ان این بیرحمی را نخواهد کند!؟ که متاءسفانه تا اخرسال حتا تخمین (5 درصد) این نهالک های غرس شده زنده باقی نمیمانند؛یا به اثر بی توجهی ادارات مسئول خشک شده ازبین میروند ویا توسط اهالی بیرحمانه کنده شده وشکستانده میشوند واطفال برگ وبارانها راپرپرمیکنند ویا همه به سرقت برده میشوند وبه مواد سوخت مبدل میگردند.وبویژه که مردم وشهروندان نیز دراین زمینه مسئولیت بیشتردارند واما به ان حد بلوغیت فرهنگی ومدنی وعقلانی خود نرسیده اند که دربرابر حفاظت انها که درحقیقت مال وثروت ملی ومردمی است دربرابرحفاظت انها احساس مسئولیت نموده وافراد بی اعتنا وغیر مسئول را دراثنای اسیب رسانی ودست بازیها ویا سرقت واطفال خودرا نکوهش وگشمالی دهند وتربیت نمایند.ویادولت نیزبابکارانداختن پلانها ورهبرد پروگرامهای منظم تربیتی وتبلیغاتی از طریق رسانه های جمعی شهروندانراازاهمیت وازارزشهای ان منظمأاگاه سازند؛ویا حداقل قوتهای جنگی ونظامی خودرا تعلیم داده اگاه سازند تا بشکل بیرحمانه زیر توپ وراکت وبمب ومین گذاریهای خود قرار ندهند ونهایت احتیاط لازم را رعایت نمایند.بویژه دراین روز عنعنوی صرف بخاطر فلمگیریهای نمائیشی وشهرت کاذب وخوشی خاطر زمامداران بی خبر وخوشباورمرکزی لمیده درمسند قدرت بالائی خود با جمع حلقۀ محدودوابسته درکنارادارۀ خود یک گوشه زمین را حفر یا به لفظ دهقانی"غوچک"نموده دراین روز ومیلۀ باستانی دوسه اصله نهال غرس ونام انرا"میلۀ نهالشانی"،کاروفعالیت پرثمرمیگذارند ورفع مسئولیت مینمایند.بدین ترتیب این جنبش پرثمر عنعنوی دهقانی روی همرفته توسط دولتها ورژیمهای تک قومی مرکزی اکثرأ شکل سیاسی را بخود گرفته ؛نقش باغداران ومالدران وکشاورزان موئلدین ومردم سالبسال کمرنگ گردیده امده است.وبه ان کمترتوجه وارزش قائیل میگردند که نمادی ازناکامی ونارسائی وناتوانی وبی مسئولیتی وماهیت ضدملی ضد دهقانی وضد تولیدی وتکامل رژیمهای مرکزی را سده هاست بنمائیش میگذارد.که بویژه سیستمهای حاکمیت مرکزی درجامعۀ قبیلوی سنتی-عنعنوی طراز افغانی ازهرنوعی که بوده بنابرخصوصیات وویژه گیهای مختص بخود وخلاف قوانین موضوعۀ خود فورأ وبلا معطلی بسوی(قومگرائی،نژاد وزبان پرستی ومذهبی)میلغزند وبسوی اتنیستی سقوط مینمایند.وهرگونه قانونیکه وضع نموده اند تا کنون درعمل تطبیق نگردیده وزمامدارقبایلی بنابر(تسلط روشهای خاص حکومت داری مرکزی؛بقا وانتقال میراثهای اسلاف قبیلوی واخطارهای قومگرائی)خود نخواسته اند که این قوانین درعمل تطبیق وپیاده گردد وقانونها حاکم برسرنوشت جامعه گردد ؛نه زمامدار وحلقۀ حاکم ان.ودلیل این نقیصۀ بزرگ بحران افرین وضررملی وضد وحدت ملی درانست که؛افغانستان ازدوران به قدرت رسیدن زمامداران درانی به اینسو وحدت ملی به اساس"وحدت قومی"وخانوادگی بدون مشارکت سائیر اقوام وایلها وبرمعیارهای نژادی وزبانی ومذهبی وطائیفوی بنا گردیده امده است.واین رسم وروش ویژه حکومت دراری به زمامداران قبایلی به یک عنعنۀ میراثی خدشه ناپذیر وارزشمند تأریخی!؟مبدل گردیده است که؛بانی اصلی ان "احمد خان درانی ملتانی"زمان سلطۀ هند برتانوی بود ونتوانست این وحدت قومی راحفظ نماید وپایداربماند.چون سائیر ملیتها دران مشارکت نداشتندازصحنۀ سیاست وقدرت تصفیه وبا قتل عامهای دستجمعی وبا کوچهای اجباری واشغال سرزمینهای بومی شان بیرون راند شدند.که سرانجام بدست خود اقوام درانی سقوط نمود.ازهمان دوره زمامداریهای بعدی به این سو تا الحال با این همه خونریزیها،جنگها،قتل عامها ونسلکشی وکله منارسازیها بطورمیراثی بخاطر سیطره جوئیها وبرترجوئیهای قومی ونژادی وزبانی وبا افرینش ده ها بحرا ن درکشور حتا به حمایت خارجیها تاهنوز نتوانسته اند(وحدت ملی)را ازطریق ایجاد(حاکمیتهای مرکزی)ایجاد وحفظ نمایند.که این خونریزیها وخشونتها وتنشها وبحرانهای مزمن به روش وعنعنه وبه میراث تخطی ناپذیرتأریخی شان مبدل گردیده است.وسائیر ملیتها عملأ ازقدرت حاکمه تصفیه وحذف گردیده ویا درنقشهای غیر اکتیف وغیرفعال وغیرکلیدی نمائیشی وسمبولیک برای اغوای مردم وجامعۀ جهانی با یک(وحدت ملی میکانیکی وکاذب)برضد (وحدت ملی واقعی)به نمائیش گذاشته شده است.!؟ که با ضعیف سازی این ملیتها ازهرلحاظ زمینه را برای یک قوم سازی جامعه با پیش کشیدن شعارهای اسلافی تحمیل هوئیت افغانی یا پشتونی را بالای غیرافغانی ویا غیرپشتون با تدوین  وطرح پروژۀ جدید ان ازطریق شناسنامۀ الکترونیکی روی دست براه می اندازند.وبه نابودی هوئیت ملی این این (29)قوم وایل درافغانستا ن کمربسته اند تا حاکمیت مرکزی یک قومی تحکیم وپایداربماند.بخاطر اثبات این ادعا به تأریخ واسناد واثارمعتبرتأریخی ارشمند موئرخین مراجعه مینمائیم:محترم عبدالحمید محتاط ازقول مشهورترین موئرخ پشتونها"قاضی اطاوالله خان" درکتاب تأریخ تحلیلی خود دراین رابطه چنین مینگارد:"اتکا به اسناد تأریخی کلمه "افغان"برای نخستین بار دردوران سلطنت ابو سعید مرزا درسال(1316م)ازطرف موئرخین به "پشتونها"استعمال گشت.ودرزمان شاه عباس اعظم(1587م)شکل عام را بخود گرفت؛یعنی در سراسرافغانستان رائیج گردید...."وبه تأئید این موضوع موئرخ معروف ونامدار وطن غلام محمد غبار دراثرخود مینویسد:"تا قرن هژدهم"افغان"نام"پشتو زبانان"مملکت قرار گرفته بود....ونام "افغان" تاقرن (14م)ازطرف نویسند گان چون الفی فرشته وابن بطوطه درمورد قبیله یا قبایلی از"پشتوزبانان"ذکرگردید..".ا-

بروی این اسناد معتبرتأریخی؛دولت قبائلی کنونی چکیدۀ کاروتلاش اسلاف خودرا برای تبدیل هوئیت غیرپشتونی به پشتون ویا افغان در پروژۀ"یک قومسازی"افغانستان برای تطبیق شعار عبدالرحمان خان"هرکس که درافغانستان است افغان است"؛ازروشهای سنجیده شدۀ فاشیستی حفیظالله امین کارگرفته وتذکرۀ الکترونیکی را که دران نام وهوئیت ملی تمامی اقوام غیر پشتون یا غیر افغان باید به"افغان"تغیرهوئیت نمایدرا براه انداخته است.واین شناسنامه که عملأ دردستور روز قراردارددران ثبت میگردد.وبعد ازچندنسل همه اقوام ونژادها باید به"افغان یعنی به پشتون"تغیر هوئیت نمایند.که درهیچ مملکت چنین رواج وجود ندارد.بگونۀ مثال:هندوستان یا امریکا که به اساس اسناد منتشره ادارۀ مهاجرین  درامریکا که بهترین الگوی تراکم نژادها،اقوام،زبانها ومذاهب گوناگون با رسم ورسوم گوناگون درجهان شناخته شده است؛وصرف امریکا ازموجودیت بیش  تر از    (500)قوم ونژاد وزبانرا که کثیرالملیت ترین وکثیرالهوئیت ترین وکثیرالزبان ترین وکثیرالمذهب ترین کشور درجهان شناخته شده است.نه تنها درشناسنامه ها؛حتا دریک ادارۀ رسمی دولتی ویا شخصی هرگاه به فرض بخاطر کار مراجعه گردد نخستین پرسشهای انها ازمسائیل اتنیکی است.بگونۀ مثال:دربرخی فرمه های کاریابی ان چنین نوشته شده است:که؛هوئیت اصلی شما چیست؟(امریکائی اصل،اسیائی،افریقائی،اروپائی،چینائی،هسپانیائی،هندی،سیاه ویا سفید،زبان مادری وبه کدام زبانها تکلم نموده میتوانید وغیره...)درج میباشد.وحتا این مطلب نیز قید میگردد که تشویش نداشته باشید این سوالات برای معلومات اداره ومحفوظ است وهیچگونه انگیزۀ تبعیضی  ازهرنوعیکه باشدوجود ندارد.وغیره.واین نیز درحالیست که این 500 ملیت ازخود کمونیتیها ونشستها ،اجتماعات جداگانه خودرا نیزدارند ودربین خود ازاد هستند وبه زبانهای خود حرف وتکلم نموده میتوانند وازخود کلیسا ها و مراسم مذهبی وسنن ورسم ورسوم ویژه ازاد مربوط خودرا دارند.وحتا به بزنسها ووبکار واشتغال رسمی وشخصی خود ازادانه به زبان مادری خود برای شان مجاز است صحبت ونشرات ورسانه های جمعی دارند مطبع وچاپ خانه ها دارندکه؛نه تنها باعث نابودی هوئیت ملی انها نمیگردد بلکه برعکس تحت این شیوۀ حکومت دارری وسیستم فدرالی باوجود که ریاستی است؛هوئیت ملی خودرا حفظ وزبان وفرهنگ خودرا نیز متحدآ رشد میدهند.وهرگاه نظام فدرالی نمیداشتند واگرحاکمیت یک قومی مرکزی دکتاتوری دراین ممالک حکم فرما میبود این کشورها ویا کشورهای مثل ان به بسیار اسانی وحتا بدون مداخلۀ هیچ کشور بااین کثیرالهوئیت بودن خود بزودی ازهم متلاشی وپاشان میگردیدند.که تحت نظام فدرالی توانسته اند وحدت اهنین ملی خودرا حفظ نموده وبا رقابتهای سالم درامربهبود مملکت خود به موئفقیتهای چشمگیری نائیل امده اند.واین که محتوای سیاستها وپالیسیهای انها چگونه وبه کدام جهات سیرمیکند ان مربوط به فدرالیسم نیست.ویا معنای ان رانمیدهد که دراین کشورها بکلی تبعیض وجود ندارد وازبین رفته است اما زمینه های رشد تبعیض گرفته میشود واساسأ دراین موارد کمترعلاقه موجود است ومردم مصروف کاروفعالیتهای شخصی خودهستند.این مضحکه تنهادرکشورما ساخته شده است.درحالیکه موجودیت 30قوم وملیت درافغانستان؛که این کشورکثیرالملیت خوانده میشود ؛ بتناسب این صدها قوم وملیت ونژاد وزبان ومذهب درهندوستان ویا امریکا ویا کشورهای دیگر؛نتنها به فیصدی درست نمی اید ومحاسبه نمیگردد وکاملأ غیرقابل مقایسه است بلکه،هیچگونه خط کشی دراین کشورها بین ملیتها وجود ندارد که به اساس ان فدرالیسم ساخته شده باشدویا هیچگونه ممانعتی برای برقراری نظام فدرالی دیده نمیشود.زیرا این 500 قوم درامریکارا حتا میتوان دریک شهرفدارالی این کشور ملاحظه نمود چه رسد به سراسرتمام مملکت ان.ا-مسئلۀ فدرالیسم اساسأتابع مسائیل اتنیکی وقومی وزبانی وملیت نیست ؛بدون ان نیز میتواند برقرارگردد ومحوراهداف فدرالیسم را تقسیم قدرت سیاسی باسیستم باز دموکراتیک خودگردان وملی سازی انحصارقدرت ومشارکت تمامی موئلفه های اجتماعی ولایه های ان بطوروسیع وگسترده است ومردم سالار است.اما درکشورما حاکمیت مرکزی وتمامیت خواهان ومبلغین ان وبرخی سیاسیون موجودیت 30 قومرا مانع تشکیل فدرالیسم وتجزیه کشور میدانندکه به یقین مضحک است!؟. واما درواقعیت امر(درد نهانی انها؛نه موجودیت 30 قوم وملیت،نه تجزیۀ افغانستان وحتا نه مخالفت بانظام فدرالی ومردم سالاری است؛بلکه؛این درد درونی ونهادینۀ انها که چون دانۀ سرطان رنج میدهد عبارت اند از تقسیم قدرت سیاسی وملی سازی قدرت انحصارشدۀ قدرت مرکزی وانهم یک قومی است)وبس!!!که فدرالیسم غیرمتمرکزدرست درنقطۀ مقابل ان قرار میگیرد.ازاین روباید اذعان داشت:تازمانیکه نظام مردم سالاری فدارالی به ارای مردمی بوجود نیاید ومردم به انتخاب ولسوال،والی وقومانداها وامرین ذونها ومقامات کلیدی خود نقش نداشته باشند ویک رژیم مردم سالاری مشروع قانونی وباصلاحیت های اجرائیوی وتشکیلاتی ومالی ونظامی بشکل خود گردانهای نیرومند وفعال استقرار نیابد؛اینگونه نوروزها وعید وبراتها؛رسم ورسوم وعنعنا پسندیده مردمی نیز مانند سائیر خواسته های ملی و دموکراتیک،نیازهای ملی واقتصادی واجتماعی وفرهنگی وامنیتی وجشنهای مردمی طورازادانه بیدون انکه شکل ورنگ سیاسی،اتنیکی،منطقوی،نژادی وزبانی راداشته باشد، مردم بدست خود گرفته مطابق به رسم ورسوم  وعنعنۀ خود بشکل باشکوه ان درسراسر کشور تجلیل واستقبال به عمل نیاورند؛ادامه وبقای همچو نظامهای مرکزی وتمامیت خواهی وانحصارقدرت سیاسی،وکلیه ای پلانهای انکشافی وتولیدی،ازادی وترقی وعدالت اجتماعی ودموکراسی نیز مانندگذشته های طولانی؛صرفأ افسانه  بیش نبوده وهمیش درگرو مشتی سیاست مداران غدار ومکار ودولت مردان تک قومی بشکل میراثی وغیر قابل تغیر ودائیمی اسیر باقی میماند.واین نیز روشن است که؛هرگاه بدون مشارکت وسیع تمامی موئلفه هاوترکیبات اجتماعی و بویژه ملیتهای تحت استبداد درقدرت حاکمه؛ممبعد اگر اندک ترین نارضائیت دربین این جامعۀ ناراض وزخمی ومعیوب وعلیل بدون حل باقی بماند؛به یک جرقۀ نهفته ای میماند که؛هرزمان میتواند باعث شعلور شدن اتش خصومتها وتنشها ودرگیریهای خونبار هولناک ودامنه دار غیرقابل کنترول وپیشبینی مبدل گردیده وبه درد سرمزمن سرطانی منجرخواهد گردیدکه این جامعه درطی سده هاست انرا تجربه نموده وبه ان عادت داده شده است وبالای شان همچنان تحمیل و تعمیل نموده امده اند..ا

بناأاین دولت مردان بمثابۀ بازیگران صحنه ها برای کسب شهرت کاذب وبقای خودمصروف اند.ویا این نوروز وهرنوع جشن واعیاد را مانند سائیرنهادها واهرامهای بنیادی دیگر ازشکل فرهنگ اصیل باستانی وعنعنوی ان بیرون کشیده وبیشتربه جنبه های تبلیغاتی ان مبل نموده امده اند؛چنانچه که بوضاحت دیده میشود ودرطول سالیان متمادی چنین بوده واظهرمن الشمس است.واین ارمانهای مردمی میراثها وموئلفه های تأریخی ان صرفأ ازطریق ایجاد(حاکمیتهای خودگردان انتخابی نیرومند مردمی باصلاحیت وغیرمتمرکز بادستان باز متکی به ارادۀ مردم)میتواند براورده گردد.تا ازطریق این نهاد های توده ای ونهاد های دهقانی وکشاورزی بطورمسئولانه وباصلاحیتهای لازم قانونی وازادانه درقبال تحقق سریع سائیر پلانهای انکشافی-اقتصادی تولیدی واجتماعی وفرهنگی بشکل باشکوه تران درولایات ومناطق درسراسرکشورازان تجلیل به عمل اورند..ا

 

هرروزتان نوروز

نوروزتان پیروز

باقیدارد........

اپریل/21/12

 

 

مبارک باد به کی گویم؟

نوروزمن اسیراست و بپای دار

دیارمن لانلۀ زغن وزاغ

به زنجیرناخدایان زر و زور وکوردلان شداد

به عفریت ارتجاع

به دژخیم استبداد

سلام مبارک به کی گویم...؟

برلبان که خوشی ولبخند ربوده شده...ا

تبریک برای کی؟

***

به ارواح خبیثه که سایه افگنده

به دژخیمان اسارت نوروز وازادی

به دارها ئیکه به فتوای ریاکاران دین

نوروزمرا حلق اویزکرده اند

به بغض کینه سالارشیاطین فتنه وتبعیض

به مافیای فساد

به خرپول شکم گندۀ زر اندوز

به خائین معامله گرمام میهن

به کدامین ارتشاءومرتشی وتجاردین

به کدامین مفتی وشیخ قاضی فاسد لعین

به ابا وقبای ذهد وریأ

به این پناه گاه فساد وجنایت

شافع گنه و خیانت

مبارک باد به کی وبه چه!؟؟؟

****

به قاتل انسان بیگناه

به جنایات بی انتها

به حبابهای سرخ خون

بسوراب سوزان زمین سوخته ام

به یتیم پابرهنه وبه خواهربیوۀ شکم گرسنه ام

به اه وضجه وفریاد های جانکاه مادران

به کدامین درمانده وزیرپا مانده گان

به کدامین درد ورنج استخوان سوز

به امید اینده های مبهم وسردرگم

به شگوفه های پرپرشدۀ گلبن ارزوها...!!!؟

*****

به کدامین غلام ومزدور

به غیرت میهن فروش

به کدامین صلح وصفا ازادی وثبات

انصاف وعدالت

به کدامین خوشی وشادی ولبخند...ا

به کدامین نفاق وشقاق وبرترجوئی

نژاد وزبان پرستی

دست اورد وهستی

به بربادیها ونیستی

سلام مبارک برای کی برای چه بگویم!؟

******

به کدام تغیروتحول

تفکروطرح نوین

به نهاد های بسته

ذهنیت کورخرافی

به کدامین نوینی هائیکه بانوروزمن همپا وهمساز است

به تحمیل این همه بارشوم عفریت سیاه

به یک لبخند وخوشی کاذب!؟

بایک تبریک صوری

برای فریب خود ودیگران...!؟

*******

من که نوروزی ندارم

نوروزمن بجای خنده وخوشی

نواوری وسرور:..ا

سیل بی پایان خون

سرشک خون ابه هدیه ام

بجای نهال سرسبزیها: ...ا

به غرس مینها به شگوفه های بمبهای خوشه ئیی....ا

به فجایع

به درد ورنج اندوه وزخم نوین

به غم وماتم وبیدادهای فرایند

به فقرومحرومیت تکراری که

نصیبم شده ومیگردد...ااا

تبریک به کی گویم!؟

********

نوروزمن ازهمه مأیوس ومتأثر :...ا

ازباغ وبوستان نغمات خوش الحان گل ستان

ازشادابی وطراوت سبزه زاران

که در عشق ومحبت:ر

بروی من ونوروزم بسته

به سیل سرشک خونینم سدی نیست وحدی

جزگریۀ خونین فروکش اندوه

مرهم دیگربه قلب خونچکانم نیست

به امید نوروزی میگریم که ریشه های گریه ام را بخشکاند...!!!اا

*********

ایا این همه بهانه برای یک تبریک کاذب

یک خوشی لحظ ئیی مضحک وفریبنده نیست...!؟

دیاریکه به قبرستان نوها

به مدفن نوروزها مبدل شده

به دلهائیکه خون گریه میکند

تبریک کاذب بگویم...!؟؟؟

تبریک به خشونت

به زیب زنجیرهای دست وپای زن اسیر

به ازدواجهای اجباری ملای شریر

به مافیای تجاوز وزر وزور

به  انباشت فساد وقاچاق

به حامی وشافع عاصیان

تبریک من بیهوده بسان نوروز من بی قدر وارج نیست...!؟؟؟

به تبریک کاذب میکانیکی

نمیخواهم بفریبم مرتکب جرمی شوم....!!!!!ا

**********

ای! سرشک اندوه بیپایان

ای! سیل سرخ خروشان

به دشت وکوه برزن من جریان

ای!رستا خیز بی امان

نوروز نوینتری بیارید جاودان

با فضای عاری ازهمه گناه هان

انگار در بی بهای مبارک پاکم

کنم نثار بیشمار برهمگان...!!!!!!ا

 حسن پیمان

اپریل/21/12  



April 22nd, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي